میباید از تجربه مدیران شایسته در ایجاد تغییر در سازمانها سود جست.
باید به سازمانها بهعنوان موجودات زنده نگاه کرد که انسانها در آن برای کار و زندگی دور هم جمع شدهاند.
تفکر ما ظرف ۲۰۰ سال گذشته مکانیکی بوده و همین امر روی نگرشها در خصوص تغییر در سازمانها اثر گذاشته است.
در جریان انقلاب صنعتی، محتوای انسانی شرکت تغییر کرد و هرچه بیشتر فضای ماشینی به خود گرفت.
تفکر مکانیکی موجب دلسردی افرادی میشود که تغییر انسانها در سازمانهای یادگیرنده را دنبال میکنند.
روابط با ماشین بهطور بنیادی از نوع خاصی است که اساساً متفاوت از روابط با انسانهاست.
تغییرات
سازمانی را باید بهعنوان برآیند مجموعه اثرات متقابل و فعل و
انفعالات نیروهای متنوعی ارزیابی کرد که در فرآیند رشد و توسعه
سازمان دخالت دارند.
یکی از بنیادیترین عامل تغییر این است
که کارکنان در سازمان بهاین باور برسند که آنان در حال
پایهگذاری روشی جدید برای بهتر کارکردن هستند.